عاشقی بیا تو


اس ام اس آنتی دختر

آقایان: کاش زن گرفتن مثل ایرانسل بود یکی میگرفتی یکی هم جایزه میدادند …

جهت خواندن ادامه اس ام اس ها به مشاهده ادامه مطلب مراجعه کنید …

بیشتر مردها آرزوی بزرگ دارند ، اول داشتن خونه ، دوم داشتن ماشین برای فرار از خونه!!

.

.

.

سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای که

دهانشون بسته است عکس بگیره !

.

.

.

مثل چینی :اگر میخواهی برای یک روز معذب باشی مهمانی کن و اگر می خواهی برای یک

سال معذب باشی پرنده نگاهدار و اگر می خواهی مادام العمر معذب باشی زن بگیر !!!

.

.

.

همیشه عکس همسرت رو تو کیفت بزار تا هر وقت مشکل بزرگی واست پیش اومد

به عکسش نگاه کنیو بدونی مشکل بزرگتری هم داری !!

منبع : سایت سرگرمی پاتوق۹۸

.

.

.

گر بمیرد دختری از قبر او روید گلی!

گر بمیرند دختران دنیا گلستان میشود !

 


جمعه 13 آبان 1390برچسب:,

|
 

اس ام اس های شکلک دار خوشگل

_ o _

 

<>

 

/

 

چیه؟ دلم خواسته الکی اینجا وایسم!

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

><(((;>o
O
o
><(((;>o
O
o
<;)))>عمیق ترین دریاها رو شنا کردم تا بهت بگم: چه کار می کنی؟ خوب هستی؟ در سلامتی کامل به سر می بری؟

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

!……
__!……
____!……
______!…….
کجا؟ کجا؟ این پله ها می رسه به پشت بوم
.
.
.
.
بچه نشی از دوری من بری خودکشی کنی!

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

منبع : سایت تفریحی پاتوق۹۸

### ۰<-<####
هی! این کار رو نکن! از روی ریل بلند شو! قطار میاد زیرت می گیره… تو فقط مدت کوتاهی منو ندیدی! صبور باش! دوباره منو می بینی!

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

۰#####>==<#####
فکر کردی الان می گم این منم که از دوری تو روی ریل قطار خوابیدم؟ اگه گوشیتو ۹۰ درجه به سمت چپ بچرخونی می بینی که دارم از نردبان ترقی بالا می رم.

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

__/ΓΠ\__. (“”v”")
“-O—-O-”__. “v”
این قلب منه. اگر فکر می کنی به فکر تو نیست بزن با همین ماشین لهش کن.



هه هه هه! بنزین نداره!

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

منبع : سایت تفریحی پاتوق۹۸

+ – + – + – + – + – + – + – + – + – +
- + – + – + – + – + – + – + – + – + -
+ – + – + – + – + – + – + – + – + – +
- + – + – + – + – + – + – + – + – + -
بشین قشنگ با دقت جمع و تفریق کن ببین چندمین باره سرکار رفتی؟

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

.:ΞΞΞ:. ” ” .:ΞΞΞ:.
“:ΞΞΞΞ:.o.:ΞΞΞΞ:”
:ΞΞΞΞ¥ΞΞΞΞ:
“:ΞΞ:-”!”-:ΞΞ:”

 

این پروانه از راه دور میاد و میخواد بهت بگه خیلی گلی .

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

===========
I___ .-”"-._ _ I
I___( “…” )___I
I_”=(,,)=(,,)=”_I
کنار پنجره منتظر تو نشستم. اگه جواب ندی خودمو از طبقه همکف پرت می کنم پایین!

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

=___ =
(.)__(.)
_(۰o)
(——)
هی بهت گفتم دست تو دماغت نکن. گوش نکردی… اینم نتیجش!


جمعه 13 آبان 1390برچسب:,

|
 

هیچی ندارم كه نثارتوكنم...

 

آخه من هیچی ندارم
كه نثاره تو كنم
تا فدای چشمای مثل بهاره تو كنم
میدرخشی مثل یك تیكه جواهر توی جمع
من میترسم عاقبت یه روز قمارت بكنم
من مثل شبای بی ستاره سرد و خالیم
خب میترسم جای عشق غصه رو یار تو كنم
تو مثل قصه پر از خاطره هستی نمیخوام
منه بی نشون تورو نشونه دارت بكنم
تو كه بی قراره دیدن شب و ستاره ای
واسه دیدن ستاره بی قرارت بكنم
مثل دریا بی قراری نمیتونی بمونی
من چرا مثل یه بركه موندگارت بكنم
من مثل شبای بی ستاره سرد و خالیم
خب میترسم جای عشق غصه رو یار تو كنم
تو بگو خودت بگو با تو بمونم یا برم
آخه من هیچ نمیخوام كه غصه دارت بكنم...


سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:,

|
 

لحظه های کاغذی:اثر مرحوم قیصر امین پور

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری


لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری


آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری


با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری


صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری


عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری


رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری


عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری


روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری

مرحوم قیصر امین پور

 


سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:,

|
 

جملات عاشقانه از فریدون مشیری

 
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم آه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو
یک روز نگشت خاطرم شاد از تو
دانی که ز
عشق تو چه شد حاصل من
یک جان و هزار گونه فریاد از تو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
در پی آن نگاه های بلند ،
حسرتی ماند و
آه های بلند!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
یک سیـــنه سخن به درگهت آوردم
چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
از دست تو خواهم که برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بسته است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
گفتم دل را به پند درمان کنمش
جان را به کمند سر به فرمان کنمش
این شعله چگونه از دلم سر نکشد
وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت
ای جان به لب آمده از تو گریخت
با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت
با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره آن را
بسپارمش به باد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از
عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دلآزارترین
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلم به ناله در آمد که
ای صبور ملول
درون سینه اینان نه دل
که گِل بوده ست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هیچ و باد است جهان
گفتی و باور کردی
کاش یک روز به اندازه هیچ
غم بیهوده نمی خوردی
کاش یک لحظه به سرمستی باد
شاد و آزاد به سر می بردی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ایکاش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما

سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:,

|
 

پنج شعر معروف از اخوان ثالث

 

 

من اینجا بس دلم تنگ است
زمستان بود
 «زمستان» را اخوان دو سال بعد از کودتای 28 مرداد سرود: «هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی». او در این شعر با توصیف دقیق و البته شاعرانه یک روز برفی در یکی از زمستان‌های زادگاهش – مشهد – فضای کلی آن روزگار را به تصویر کشید: «هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،/ نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین ...» این شعر باعث زندان رفتن شاعرش شد. شاملو در این زندان همبند اخوان بوده، در خاطراتش می‌گوید زندانبان‌ها چون با پدر [نظامی‌] او آشنا بودند، او را نمی‌زدند؛ «ولی اخوان را آش و لاش می‌کردند». (اخوان داستان این زندان را در شعر «نادر اسکندر» آورده). اخوان بعدها عنوان زمستان را سماجت بر یک کتابش گذاشت. شعر زمستان را هم استاد شجریان و هم شهرام ناظری به آواز خوانده اند.

شاهنامه آخرش ناخوشه
 شعر «آخر شاهنامه» اخوان که نام دفتری از اشعار او هم شده، داستان چنگ نوازی است که برای ما می‌گوید چنگش همواره از خاطرات خوش قدیم می‌گوید و سراغ پایتخت قرن را می‌گیرد تا به آن حمله ببرد. اما چنگی پیر به سازش خطاب می‌کند: «ای پریشانگوی مسکین! پرده دیگر کن/ پور دستان [=رستم] جان ز چاه نخواهند برد.» می‌گویند که او و مردمش دیگر فر و شکوهشان را از دست داده اند و حالشان شبیه اصحاب کهف است که طاقت ندارند آن قدر بخوابند تا دقیانوس زمانشان _ یعنی شاه پهلوی – بمیرد. «گاهگه بیدار می‌خواهیم شد زین خواب جادویی/ خواب همگنان غار/ چشم می‌مالیم و می‌گوییم: آنک، طرفه قصر زرنگار صبح شیرینکار/ لیک بی مرگ است دقیانوس/ وای، وای، افسوس».

شبی که لعنت از مهتاب می‌بارید
 شعر «کتیبه» یکی از معروف‌ترین نمونه‌های اشعار داستانی اخوان است. ماجرای شعر، داستان گروهی زندانی است که صخره ای رو به رویشان افتاده. روی این صخره نوشته: «کسی راز مرا داند/ از این رو به آن رویم بگرداند». یک بار بالأخره زنجیری‌ها دل به وسوسه دانستن راز تخته سنگ می‌دهند و با زحمت فراوان آن را جا به جا می‌کنند. فکر می‌کنید چی می‌خوانند؟  نوشته بود/ همان/ کسی راز مرا داند/ که از این رو به آن رویم بگرداند». از روی این شعر که نمادی از بیهودگی تلاش‌ها در جامعه ای بسته است، فیلمی‌ هم ساخته شده (فریبرز صالح، 1353) که اهمیتش در تاریخ سینمای ایران در این نکته است که اولین بازی خسرو شکیبایی در آن بوده.

بله، همین رنگ است
 آن قدر که عبارت‌های شعر «چاووشی» معروف است، خود این شعر معروف نیست؛ عبارت‌هایی مثل «بیراه توشه برداریم/قدم در راه بذاریم» یا «من اینجا بس دلم تنگ است/ و هر سازی که می‌بینم بدآهنگ است» یا اصلا ً عبارت «به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است»؛ همه مال این شعر هستند. ماجرای شعر از این قرار است که شاعر به خاطر دلتنگی ره توشه بر می‌دارد و در راه به یک سه راهی می‌رسد که یکی‌شان تابلو زده: «راه نوش و راحت و شادی» اما به ننگ آلوده، دومی‌ «راه نیمش ننگ، نیمش نام/ اگر سر بر کنی غوغا، و گر دم در کشی آرام» و بالأخره «سه دیگر: راه بی برگشت، بی فرجام» که شاعر سومی ‌را انتخاب می‌کند.

باز می‌لرزد دلم، دستم
 اخوان فقط نومیدانه شعر نگفته و مثل هر شاعر بزرگ دیگری، عاشقانه هم دارد. معروف‌ترین عاشقانه او که احتمالا ً زیاد از رادیو شنیده اید، شعر بسیار کوتاهی است که زمزمه عاشق با خودش است در وقت آماده شدن برای دیدار محبوب: «لحظه دیدار نزدیک است/ باز من دیوانه‌ام، مستم/ باز می‌لرزد، دلم، دستم/ بازگویی در جهان دیگری هستم/‌های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ!/‌های! نپریشی فای زلفکم را، دست!/ و آبرویم را نریزی، دل/ ای نخورده مست/ لحظه دیدار نزدیک است». به عقیده من (که احسان رضایی باشم) این شعر یکی از 10 عاشقانه برتر کل تاریخ شعر فارسی است.


سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:,

|
 

یکی از داستان های عشقی، تلخ و شیرین

این یکی از داستان های عشقی، تلخ و شیرین است پسری  به نام دارا در یکی از روستاهای کوچک زندگی می کرد.او18 سال داشت و بسیار زیبا بود.او قلبی رئوف و مهربان داشت.دارا در یکی از روزههای پائیزی که که در مقابل خانه ی شان نشسته  بود  و برای  زندگی  آینده خود برنامه ریزی میکرد،چشمش به دختری رعناافتاد.آن دختر اهل آن روستا نبود.دخترک بسیار زیبا بود.نام آن دختر سارا بود.هر دوی آنها ...                                             



به هم زول زده بودند و همدیگر را نگاه   می کردند وهیچ یک  جرأت  اول  صحبت کردن را نداشت.یکی دو دقیقه ای به همین صورت  ادامه  داشت  تا اینکه دختر به راه خود ادامه داد و رفت. مدتی گذشت دارا هر روز در فکر سارا بود،حتی در زمانی که کارمی کرد ، درس می خواند و حتی در زمان استراحت فکرش شده بود سارا و سارا وسارا...یک روز وقتی دارا به همراه همکلاسیهایش به روستا برمیگشت،دوستان او پیشنهاد دادند که برای چند ساعتی به


روستائی  که در چند کیلومتری از روستای آنها بود بروند وتفریحی بکنند.دارا برعکس همیشه قبول کرد. آنها به روستا رسیدند و به طرف امام زده ای که در ان روستا بود حرکت کردند.دارا ابتدا  به  سمت  آبخوری   امام زاده رفت.در حال نوشیدن آب بود که صدای دختری را شنید، به طرف صدا حرکت کرد.دختری را دید که درحال رازو نیاز بود...بله آن دختر سارا بود و آن روستا محل زندگی او.دارا در گوشه ای در حالی که مخفی شده بود، سارا را نگاه می کرد.وقتی سارا مناجاتش تمام شد به طرف خانه حرکت کرد و دارا نیز او را تعقیب میکرد،  تا   اینکه سارا به خانه اش رسید.خانه ای کوچک و قدیمی،در زد پیر زنی آرام آرام آمد ودررا باز کرد و سارا وارد آن خانه شد دارا که خوشحال بود به خانه اش باز گشت.چند هفته ای گذشت.یک روز دارا برای زیارت امام زاده به طرف روستا حرکت کرد.مثل همیشه اول به سمت آبخوری رفت.بعد از گذشت یکی دو ساعت که زیارتش   تمام  شد  به طرف روستایش حرکت  کرد.هنوز داخل روستا بود که صدای ناله و زاری شنید.ناخوداگاه به سمت صدا حرکت کرد ناگهان خود را در مقابل خانه سارا دید.حجله ای در مقابل در خانه قرار داده بودند و اعلامیه ای را روی آن

نسب کرده بودند.در ان اعلامیه تصویر سارا دیده می شد،به نامش نگاه کرد نوشته بودند ساره زمانی.حالش بد شد گوئی با پتکی به سرش زده بودند در حالی که گریه میکرد به طرف خانه حرکت کرد.او درآن روز قصم خورد تا


با هیچ دختری صحبت نکند و خود را در خانه حبس کند.سال های زیادی به همین صورت گذشت.او 58     سالش  شده بود.دارا قصم خود را شکسته بود و به بیرون از خانه می رفت.روستای آنها به شهر بزرگی  تبدیل شده  بود


 پارکی در نزدیکی خانه ی دارا قرار داشت.دارا ازدواج نکرده بود به همین خاطر به بچه خیلی علاقه داشت و هر روز برای دیدن بچه ها به پارک می رفت.در یکی از روزهای تایستانی که دارا به عادت همیشگی به پارک رفته بود صدای ناله های پیرزنی را  شنید که آه و ناله میکرد. بی اختیار به طرف او حرکت کرد و احوال او را پرسید سر صحبت بین آن دو باز شد و هر دو شروع به درد و دل کردند.پیرزن اززمان نوجوانی خود صحبت می کرد و می گفت 17 سال داشتم.روزی که به روستای دیگری رفته بودم ،پسری را دیدم که در مقابل خانه ی شان نشسته بود و به من زُل زده بود و نگاه می کرد.آن پسر بسیار زیبا و جذاب بود.عاشقش شدم  ولی دیگر او را  ندیدم.  دارا هم شروع به گفتن تمام خاطرات دوران جوانیش کرد.وقتی صحبت دارا تمام شد پیرزن  شروع به گریه کردن کرد و گفت سارائی که عاشقش بودی من هستم و آن کسی که توحجله اش را دیدی خواهر دوقلوی من بود که ساره نام


داشت.دارا که چشمهایش را اشک گرفته بود و از روی خوشحالی نمی دانست چه کار کند،در همان پارک از او خواستگاری کرد.و هر دوی آنهابا دلهائی جوان زندگی تازه ای را شروع کردند.


دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:,

|
 

قصه عشق جالب و خواندنی

در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی

احساسات . روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان

کردند.       

 اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزس از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت

 تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد. در همین زمان او از ثروت با کشتی یا شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک

 خواست.



 "ثروت، مرا هم با خود می بری؟"

ثروت جواب داد:

"نه نمی توانم. مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست. من هیچ جایی برای تو ندارم."

عشق تصمیم گرفت که از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.

 "غرور لطفاً به من کمک کن."

"نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی."

 



پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.

"غم لطفاً مرا با خود ببر."

"آه عشق. آنقدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم."

شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غدق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد.

ناگهان صدایی شنید:

" بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم."

صدای یک  بزرگتر بود. عشق آنقدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامیکه به خشکی رسیدند

 ناجی به راه خود رفت.

 


عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود  پرسید:

" چه کسی به من کمک کرد؟"

دانش جواب داد: "او زمان بود."

"زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟"


دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد که:

"چون  تنها زمان بزرگی عشق را درک می کند."

دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:,

|
 

داستان باران

طپش های تند قلبش را با تمام وجود احساس می كنم ، دستهای یخ زده اش را محكم در میان دستهایم می فشارم و به صورتم می چسبانم ، نم اشكهایش ، گونه ام را خیس می كند، می بویمش ،می بوسمش و محكم در آغوشم و به سینه ام می چسبانمش ... او پاره تن من است ، همه وجودم ، همه رویاها و آرزوهایم در وجود اوخلاصه شده است . (باران ) من ، (باران ) مهربان مادر;
چه كسی باورش می شد، سرنوشت دستهای پنهانش را اینگونه به بازی بگیرد، چگونه می توانستم باور كنم ، دخترم بازیچه این سرنوشت شوم باشد؟!
وقتی مجبورم هر هفته او را تا سر كوچه بدرقه كرده و به دست پدرش بسپارم و دوباره گردشی به عقب كرده و به آن كوچه تنگ و خانه دلتنگ بازگردم ، تمام وجودم در آتش می سوزد، او بی گناه و معصوم ، به گناه پدر و مادرش می سوزد. هربار او وقت رفتن ، حالش خوب نیست ... وقتی می آید شاد است و سر حال ، لباسهایش كثیف است ، اما سعی می كند لباس تمیزی را كه از دفعه قبل یواشكی گوشه كمد پنهان كرده روی لباسهای كثیف بپوشد، تا دل مادرش گرم باشد كه دخترش راحت است . او كه می آید، آنچه دوست دارد رابرایش فراهم می كنم ، غذای مورد علاقه اش قورمه سبزی است و مثل خیلی از بچه ها، پیتزا رادوست دارد.

 



ادامه مطلب

دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:,

|
 

غربت عشق

 

چو بغضی کهنه در غربت اسیرم     

 چو آهی کز صدای خفته سیرم

من اینجا مانده ام تنها خدایا       

    همین روزاس که در غربت بمیرم

ببین اینجا پرنده رو زمینه     

  یه عمره خواب ِ پرواز و می بینه

در اینجا پشت ِ هر آهوی معصوم      

  ببین گرگی نشسته در کمینه!!

در اینجا باید از خوبان جدا بود    

  مث ِ شبنم غریوی بی صدا بود !!

در اینجا زندگی تلخه خدایا     

 چقد سخته غریبی آشنا بود !!

در اینجا قلب صاف و صادقی نیست

میان گریه هاشان هق هقی نیست !

در این دنیای تلخ بی مروت

دریغا ای دریغا ، عاشقی نیست


دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:,

|
 

اس ام اس های رمانتیک

زندگی گل سرخی است كه گلبرگهایش خیالی و خارهایش واقعی است .

--------------------------

چقدر سخت است منتظر كسی باشی كه هیچ وقت فكر آمدن نیست.

--------------------------------------

زندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز

--------------------------------------

نگامی که خدا انسان را اندازه می گیرد متر را دور ""قلبش "" می گذارد نه دور سرش

-----------------------------------

برای غلبه بر ظلمت كافی است چراغ روشن كنیم ، چون نمی توان ظلمت را روشن كرد .

------------------------------

آنكه از ما بالاتر است ما را بدبخت می داند ، آن كه از ما پائین تر است ما را خوشبخت تصور می كند ، اما هر دو در اشتباهند ، زیرا ما گاهی خوشبختیم و غالبا بدبخت : بدبختی ما در آن ایامی است كه به نقایص زندگی خود توجه داریم و خوشبختی ما در لحظات كوتاهی است كه به نعمتهای زندگی خود نظر می اندازیم .

----------------------------------

دوای همه دردها نیكی است ، به شرط آنكه ندانند شما نیكید وگرنه نخواهند گذاشت نیك بمانید .

--------------------------------

ثروتمند كسى نیست كه بیشترین ها را دارد؛بلكه كسى است كه به كمترین ها نیاز دارد

--------------------------------------

درعالم دوچیزازهمه زیباتر است: آسمان پرستاره و وجدانی آسوده

--------------------------------------

دلیل موفقیت برخی از افراد انجام دادن کارهایی است که دیگران از انجام دادن آن سر باز میزنند

-------------------------------

خداوند به هر پرنده ای دانه ای میدهد ، اما آن را در داخل لانه اش نمی اندازد

----------------------------------

بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا حتی ته كفشی كه لگدمالش می‌كند را هم خوش بو می‌كند

---------------------------------

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت به

انتظار آمدنش نشستم وقتی دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا

دوست داشتم وقتی اوتمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد

شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن....

 

 


دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:,

|
 

سخنانی کوتاه اما عمیق

بیل گیتس:
اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.


وآمی ویوکاناندن
در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.

  ویلیام شکسپیر
سه جمله برای کسب موفقیت:

الف) بیشتر از دیگران بدانید.

ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

ج) کمتر انتظار داشته باشید.


آدولف هیتلر
اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.

  آلن استرایک
در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.

 
بونی بلر
برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.

توماس ادیسون
من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.
 

  لئو تولستوی
هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.

 

 
آبراهام لینکلن
همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.
 
انشتین
اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.


  چارلز
در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندازد ولی دردناک است.

 
مادر ترزا
اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:,

|
 

عکس عاشقانه

 


یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:,

|
 


سلام بازدیدکنندگان گرامی فضایی که اکنون در ان حضور دارید جز متنها و شعرهای عاشقانه محتوای دیگری ندارد اگر مطالب، مورد پسند شما قرار گرفت با نظرهاتون در بهتر سازی وبلاگ و هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد لحظه ای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم می دهد٬زندگی طغیانی است بر تمام درهای بسته٬ زندگی تنهایی را نفی می کند و عشق، بارورترین تمام میوه های زندگی است. امروز برای من روز خوبی نیست٬ اینجا را غباری گرفته است٬ یاد تو هر لحظه با من است اما یـــاد انسان را بیمار می کند . به یاد بیاور که در این لحظه ها نیاز من به تو، نیاز من به تمامی ذرات زندگی است. دیگر چه می توانم گفت٬ من خسته هستم دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد٬ تحمل اندوه از گدایی همه شادی ها آسانتر است. ما می توانستیم ایمان به تقدیر را مغلوب ایمان به خویشتن کنیم اینک اما دستی است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند٬ دستمال های مرطوب، تسکین دهنده دردهای بزرگ نیستند. التماس، شـــــکوه زندگی را فرو می ریزد. تمنا، بودن را بی رنگ می کند و آنچه به جای می ماند ندامت است. اگر دیوار نباشد، پیچک به کجا خواهد پیچید٬ نه من ماندنی هستم، نه تو. آنچه ماندنی است ورای من و توست. فرصتی برای فكر كردن است. من را تنها نگذار. همین ...
mehrdad_parvizi@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

عشق

 

مهرداد پرویزی

 

ارديبهشت 1398
دی 1397
مرداد 1397
خرداد 1397
فروردين 1397
تير 1396
آذر 1395
خرداد 1394
اسفند 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
مرداد 1393
تير 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
دی 1392
آبان 1392
مهر 1392
ارديبهشت 1392
مرداد 1391
تير 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390

 

عشق هست
شاید
گاهی وقتها
هی رفیق
واقعیت
خوشبختی
حرف حساب
دل به
اواز قو
سوال
شب ها که سکوت
تو خندیدی
دخـتـرها از فریــاد زدن میتـرسنـد
وقتی گیج میشدم
من از تو
واقعا درسته
یادمان باشد که ...
ادمی
واقعیت
خیانت
تو آدم مخصوصِ کدام آدمی …؟
وقتی میگویم
خاطره ها
امشب
اگه
گنجیشکک
دلم
عاشق فقیر
داستان زیبا
علم روانشناسي مي گويد :
معنایی دقیق عشق
این لحظه
لبانت
من
دنیا هرزه است
اس ام اس انگلیسی
اس ام اس عاشقانه
❧شب است ...❧
دل ادمها
بازی
افسوس
دیشب به یاد ِرویت ، چشمم به راه کردم
خدایا ! بشکن این آیینه ها را
شـــب هایم عجیب درد میکند . . . !
از دور
اهای سهراب
اعتماد..
بعضی وقتا
آخـــــرین فـــــردی کـــــه ,

 






زندگی زیباست
عاشق کشون
کسب درامد
كـــارون چـــت بهترين و حرفه اي ترين چت روم
دنیای شکلک یاسی
سایت سرگرمی
جلب نیوز
بیا تو فقط عکس
تک درخت عشق
فرشته ای در سندوقچه
سلام هم سکوت
دانلود موزیک
رز اتشین
خاطرات من
دنیای کاغذی
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

تبادل لینک
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
تشک طبی فنری
کاشی سازی

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 139
بازدید کل : 150256
تعداد مطالب : 213
تعداد نظرات : 62
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 139
بازدید کل : 150256
تعداد مطالب : 213
تعداد نظرات : 62
تعداد آنلاین : 1